بازیهای روستا
چند بازی بود رایج بین ما در روستا
هر زمان یک بازی آن بود کار بچه ها
سادگی در کار ما بودو صفای روستا
در کنار کار ودر س ما ووقت بچه ها
گرک بازی ، بازی محبوب ما
در فضای باز و جای خر منا
بود قایم موشک ما ،بی صدا
درکنار خانه ها ، در کوچه ها
گاه هم یک قل دوقل بود کار ما
یا که می شد بازی گرگم هوا
در درون نخ قطاری می شدیم
با تحرک جمعی از ما بچه ها
فرصتی می شد عموزنجیرباف
حین بازی می شدیم مثل کلاف
توشله بازی رونق خوبی که داشت
گاه ظهر وسایه ای در کوچه ها
آب وگل بازی که دائم برقرار
چون که جاری بود آب از هر کنار
با پلخمون گاه در زیر درخت
صید گنجشک است خود یک کار سخت
پاره میشد گاه چند جا از لباس
از خزیدن های کوه و از هراس
چون تحرک بود خود در ذات ما
کوه می رفتیم در اطراف ما
توپ بازی هم که عشق بچه ها
لذتی هم داشت در دوران ما
چند بازی بود رسم عید ما
مثل گردو بازی و امثالها
وقت ما پر می شد از این کارها
گرچه ساکن بوده ایم در روستا
من به یادش گاه حسرت میکشم
بود شیرین جمع بازیهای ما
حال آن دوران و بازیها گذ شت
حسرتش بر شعر شاعر هم نشست
طالبی این است رسم روزگار
گاه شیرین است و گاهی یادگار
طالبی
بچه که بودیمجاده ها خراب بود ،
نیمکت مدرسه ها خراب بود ،
شیرای آب خراب بود !
زنگای در خونه ها خراب بود ؛
ولی آدما سالم بودن . . .
روستاهای دهستان حتکن
*خمرودوئیه /امروئیه / *باب ماکی *پلنگو *پوزتیر *چک چک اباد *چنگوئیه *حتکن *حسین اباد *حوریک *حیکان پائین /اسماعیل اباد/ *ده قاضی *ده میلان *دهنو *رودخونی *سرباغ *سرتختی *سرودان *سکوکان *سنجدو *سوسفید *سونائیه *سیلابخورپائین *سیلابخوربالا *شوراباد *گودالنگو&nb sp; *گودفیروز *گودگردو *گوش دردان *مدبون *چشمه باغوئیه *ده حسین *حیکان بالا *پشته مورو *اسفندزار *اولنگ دراز *پنج چاری *ترانکستان *تنگوئیه *خوش کاف *دراب *درگرسا *ده حسن کوچک *شاه محمدی *علی اباد *فردوس *قطروییه *کریکستان *کلی کوئیه *کهنوج *گم تنگ *گریکوپائین *گریکوبالا *گزانی بالا *گزانی پائین *گوددرگنج *گودسیب *گودنخودی *محمداباد *معدن باب گهر *هنگر *هنگربالا *هنگرپائین *انجیردر *ایوب اباد *بن گوداسپیدار *چشمه سرگدار *گنبدو *گوداسپیدار *گودبغل جنگل *گودکیمیه *گودیوسف *تنگل سرگدار *سرگدار *چشمه شکراله *درگر باب گهر *دروتی *رئیسی
دهستان زیبای حتکن در مشرق شهرستان زرند کرمان ودر ضلع شرقی دامنه کوه (مزار) واقع شده است .مرکز این دهستان روستای حتکن میباشد که در مبدا چشمه طبیعی آب منطقه ودر ابتدای تنگه مابین دو کوه معروف (چغوت ومزار )واقع شده است . فاصله حتکن از مرکز شهرستان حدود ۳۵ کیلومتر میباشد . جاده آسفالته وکوهستانی این منطقه بخاطر چشم اندازها وپیچ درپیچ بودنش بسیارجذاب وتماشائیست . دهستان حتکن دارای ۱۵ پارچه روستا و چندین آبادی میباشد که باوجود فاصله کم آنها از یکدیگر وجود لهجه وفرهنگهای متفاوت ومنحصربفردشان جالب وجذاب است . روستاهای این دهستان که در امتداد رودخانه ای از غرب به شرق وبسمت راور جاری است ،واقع شده اند وفاصله بین آنها از یک تا ده کیلو متر متفاوت است، اسامی این روستاها به این ترتیب است: (باب آب ـ حتکن ـ سرباغ ـ سکوکان ـ ده قاضی ـ سوسفید ـ امرودیه ـ سرودان ـ سیلابخور ـ هیکوئیه ـ هوریک ـ مدبون ـ باب گهر ـ قطروئیه) است.
روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود،
بیمار شد شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى حمل و نقل
کالا در شهر استفاده مىکردبراى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد.
زن با احتیاط سوار موتور شد و از دست پاچگی و خجالت نمی دانست
دست هایش را کجا بگذارد که ناگهان شوهرش گفت:...
مرا بغل کن.
زن پرسید: چه کار کنم؟
و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان صورتش سرخ شد با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد
و کم کم اشک صورتش را خیس نمود.
به نیمه راه رسیده بودند که زن از شوهرش خواست به خانه برگردند،
شوهرش با تعجب پرسید: چرا؟ تقریبا به بیمارستان رسیده ایم.
زن جواب داد: دیگر لازم نیست، بهتر شدم.
سرم درد نمی کند. شوهر همسرش را به خانه رساند ولى هرگز متوجه نخواهد شد
که گفتن همان جمله ى ساده ى "مرا بغل کن" چقدر احساس خوشبختى را در قلب
همسرش باعث شده که در همین مسیر کوتاه، سردردش را خوب کرده اس